نقشه سه مرحلهای آمریکا برای «پیشرفت» منافقین/ماجرای کمک برخی از مسئولین به «پیرپاتالهای رجوی»+عکس و فیلم
تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۳۱۷۰۴۵
رایزن سابق فرهنگی کشورمان در آلبانی در گفتگویی از نقشه سه مرحلهای آمریکا برای «پیشرفت» منافقین و کمک برخی از مسئولین به این «خودفروختهها» پردهبرداشت.
به گزارش مشرق، روزهای پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و دهه فجر یادآور مقاومت غیورمردان و شیرزنان کشورمان علیه رژیم پهلوی است؛ روزهای تلخ و شیرینی که هیچگاه از ذهن تاریخی ملت ایران فراموش نخواهد شد؛ روزهایی که مردم با دستان خالی اما با قلبی سرشار از محبت به اسلام و امام(ره) در برابر گلولههای ارتش شاهنشاهی ایستادگی و افتخار اسلامیت را بر عنوان ایران اضافه کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این روزهای غرورآفرین به بازخوانی مبنای شکلگیری تفکرات التقاتی جریان منافقین در دوران پهلوی پرداخته شده و گفتگویی با حجتالاسلاموالمسلمین سید احمد حسینی الست رایزن سابق فرهنگی کشورمان در آلبانی انجام شدهاست.
متن کامل این گفتگو را اینجا بخوانید:
* مبنای شکلگیری جریان نفاق در دوران پهلوی و انقلاب اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت شما بینندگان محترم امیدوارم در سلسله مباحثی که درخصوص انقلاب اسلامی صحبت خواهیم کرد این برنامه را ببینید و از دیدن آن لذت ببرید. درخدمت حاج آقا حسینی هستیم، رایزن سابق فرهنگی ایران درکشور آلبانی و میخواستیم در خصوص ریشههای فکری منافقین که به هر حال در بحث انقلاب اسلامی در این زمینه زیاد صحبت میکنیم با ایشان هم گپ و گفتی داشته باشیم. با توجه به اینکه در انقلاب اسلامی یکسری اتفاقاتی صورت گرفته است در یک روز بارانی در تهران و در این هوا میخواهیم یک گپ و گفت گرم و چالشی داشته باشیم در خصوص شهدای ترور و نقش منافقین در این اتفاقات. حاج آقا حسینی خیلی ممنونم که دعوت ما را پذیرفتید و در این هوای نسبتاً سرد تشریف آوردید. حاج آقا بحث اصلی ما که اگر بخواهیم به شهدای ترور بپردازیم و افرادی که توسط منافقین سنگدل و کوردل به این اتفاقات دچار شده و به شهادت رسیدند یکی از نکات این است که اینها چه مبانی نظری داشتند؟ و بر چه اساسی این اتفاقات را دنبال کردند که منجر به این موضوعات شد؟
حجت الاسلام والمسلمین حسینی الست: بسماللهالرحمنالرحیم. یکی از مسائل کلیدی در شناخت جریان نفاق همین فهم و درک درست از پشتوانههای فکری و احیاناً فلسفی این جریان است. این موضوع شاید یک دیرینهای طولانی در طول تاریخ دارد و این طور نیست که فقط مخصوص مقطع انقلاب اسلامی باشد. ما در زمان تاریخ اسلام و در صدر اسلام هم مسئله نفاق و منافقین را داشتهایم منتها در هر مقطعی از تاریخ یک پشتوانههایی و یک بسترها و زمینههایی فراهم شده در نتیجه نفاق بر آن پایه استوار شده، اینطور نبوده که یک پایه و فکر ثابتی در طول تاریخ نفاق را تغذیه کند.
قبل از انقلاب تقریبا میشود گفت بعد از مشروطیت به این طرف؛ وقتی که کودتای ۲۸ مرداد رخ داد و سلطنت پهلوی تثبیت شد مردم در یک شوک فکری و شوک فلسفی قرار گرفتهاند که چرا اینطور شد؟ نمیتوانستند آن علت و عواملی را که باعث ناکامیها شده بود را ردیابی کنند. وقتی که میخواستند به جمهوری برسند، به آزادی برسند، سر از استبداد و اختناق و پهلوی و سلطنت درآوردند. این برای آنها غیر قابل قبول بود. منتها در یک مقطعی روشنفکران و متفکرین بزرگ جهان اسلام به خصوص تشیع و در ایران به این مسئله رسیدند که علت و پایهی این ناکامیها در غباری است که روی اسلام نشسته و مسلمانها و مردم به جای متن اسلام و آن ارزشهای واقعی به یکسری خرافات و به یکسری زوائد و حواشی که دور اسلام را گرفته پایبند و معتقد شدند و ما بایستی اول این زوائد و این خرافات و این طور چیزها را از چهره اسلام غبارروبی کنیم؛ تا آن اسلام واقعی شکل و شمایل خود را نشان دهد و مردم با اسلام واقعی حرکت کنند. در همین جهت دو جریان عمده شکل گرفت که اینها قصدشان بر این بود که اسلام را احیا کنند؛ اندیشهها و آموزههای اسلامی را احیا کنند. منتها یک جریان به عنوان روشنفکران دینی، برون دینی مشهور شدند و یکسری روشنفکران دینیِ درون دینی مشهور شدند. آنهایی که به جریان برون دینی مشهور شدند آنهایی بودند که اصولاً این اصلاحات و غبارگیری از چهره اسلام را بر مبنای مدرنیته انجام میدادند؛ یعنی مدرنیته را اصل قرار میدادند بعد بر اساس آن اصلاحاتی را در اسلام انجام میدادند و غبار گیری میکردند.
یعنی مبنای تفکری آنها از غرب گرفته میشد؟
ـ بله. از غرب گرفته شده بود. هرچیزی که با مدرنیته نمیخواند آن را خرافه و سنت و ... میگفتند و آن را به عنوان مسئلهای غیر لازم و غیرضروری کنار میگذاشتند. این یک جریان بود که بر این مبنا حرکت میکرد. جریان دیگری شکل گرفت که اینها میخواستند اصلاحات و غبارگیری کنند و آن متن اسلام را به مردم نشان دهند؛ منتها آنها مبنا و منشاء حرکتشان و نقطه آغازشان عبارت بود از خود متون دینی: قرآن کریم، وحی و نهج البلاغه، احادیث، سنت و عقل به این منابع تکیه میکردند.
مثل حضرت امام (ره)؟
ـ بله، بله. حضرت امام(ره) در رأس این جریان قرار داشتند، مثلاً فرض کنید اقبال لاهوری در پاکستان یکی از احیا گران تفکر دینی بود یا شهید مطهری نیز یکی از احیاگران تفکر دینی بود.
مرحوم آیت الله مصباح هم همین طور.
ـ بله. مرحوم آیتالله مصباح هم همینطور بودند. اینها به مبانی خود دین تکیه میکردند و میخواستند از طریق خود دین احیاناً این غبار گرفتگیها و این خرافات و زوائد را شناسایی کنند و آنها را کنار بزنند.
* نقش موسوی خوئینیها و مهندس بازرگان/ امام آنها را فرزندان خلف مهندس بازرگان میدانست
خوب حاج آقا الان به قول حضرتعالی ما میبینیم که این جریان با همین تفکرات میجنگد، یعنی مجاهدین خلق [حالا در راس آنها هم که آدمهای مختلفی بودند] با همین تفکر میجنگند. میبینیم که مثلاً گروهک فرقان ایجاد میشود و شهید مطهری را به درجه شهادت نائل میکند در مورد این هم برایمان بفرمایید.
ـ ببینید وقتی که جریان غربگرا و جریانی که مدرنیته را اصل میبیند، میآید و قصد تفسیر اسلام را دارد، حاصلش یک چیز عجیب و غریبی است، نمونهاش کتاب توحید آشوری است که اسلام را با مبانی مارکسیستی تحلیل میکند و اساساً جامعه بیطبقه مارکسیسم را آورده و برابر و مساوی با جامعه توحیدی قرار داده؛ جامعه توحیدی را جامعه بیطبقه میخواند.
ببینید این طور تفسیرها که در مبنای مدرنیته و بر مبنای غربگرایی شکل میگیرد. نمونه دیگرش تفسیری بود که آقای موسوی خوئینیها قبل از انقلاب ارائه داد که آن هم باز تفسیری بود با وجهه مارکسیستی و وجهه مدرنیتهای. بازرگان هم یکی از اینها بود؛ او هم کارهای قرآنی و دینی میکرد تفسیر قرآن میگفت؛ منتها اینها مبنا و منشاءشان مدرنیته بود. حاصل اینها چه میشود؟ گروه فرقان میشود، چون التقاط از یک سو تکیه به مدرنیته دارد از یک سو میخواهد آموزههای دینی را اصلاح کند. به طور طبیعی اینها در چاله و چاه التقاط میافتد و مسیر را گم میکند و نسل جوانی که از اینها سیراب میشوند و از اینها تغذیه میکنند به طور طبیعی به افراط و تفریط میافتند. نمونهاش همین سازمان مجاهدین خلق است. خدا رحمت کند حضرت امام را.
ـ اینها را فرزندان خلف مهندس بازرگان میدانست درحالی که خود اینها در یک مقطعی با مهندس بازرگان مخالف بودند و به حضرت امام(ره) اعتراض میکردند که این آقای لیبرال را چرا نخست وزیر کردهاید؟ اما از نظر فکری از همین مکتب و از همین اندیشهی مهندس بازرگان سیراب و اشباع میشدند. لذا گروه هدف ترورها را در اصفهان انجام دادند، گروه فرقان که شهید مطهری را ترور کردند، سازمان مجاهدین که شهید بهشتی و یارانش را و شهید رجایی و باهنر و خیلیهای دیگر را ترور کردند. به اعتراف خودشان ۱۷ هزار انسان که بگوییم، انسان بیگناه فراتر از انسانهای بیگناه، انسانهای واقعاً صالح و انسانهای مهذب و سرمایههای فکری جامعه، اینها را به گلوله بستند و ترور کردند که در یک مقطعی این عصبانیت اوج گرفت و عصبیت کور با آن التقاط و آن تفکر نفاقآلود به هم پیوند خورد و نتیجه پیوند این دو ترورهای کور شد.
* اسنادی از همکاری منافقین با ساواک/ دلیل ترورها، از پای درآودن مقاومت حضرت امام(ره) و نابودی انقلاب اسلامی بود
این برای زمان دهه ۶۰ است؟ یعنی همان سال ۶۰ که مبارزه مسلحانه؟!
ـ بله اینها همان اوایل دهه ۶۰ به دلیل فاصلهای که از انقلاب و نظام گرفتند و اختلاف سیاسی که با انقلابیون پیدا کردند مخصوصاً حضرت امام (چون حضرت امام حاضر نشد پذیرای اینها شود و اینها تا زمانی که خودشان و تفکرشان را اصلاح نمیکردند حضرت امام پذیرای اینها نمیشد) در نتیجه اینها وقتی فاصله گرفتند به عصبیت افتادند و تعصب کور پیدا کردند. نتیجه تعصب کور بر مبنای آن التقاط و بر مبنای آن تفکر التقاطی ترورهای کور شد و اینها آنقدر به بن بست رسیدند و آنقدر در جامعه به عجز و استیصال رسیدند که ناچار شدند نگاه به قیافه کنند و هرکس چهرهای حزباللهی داشت یا احیاناً عکسی از حضرت امام داشت را ترور کنند. در هیچ کجای دنیا چنین چیزی مرسوم نیست که کسی بیاید و نگاه کند و اگر چهره کسی مورد پسندش واقع نشد گلوله را بزند و او را نابود کند. اگر امروزه شما می بینید که داعش کشتار سیاه راه میاندازد و خیلی وحشیانه عمل میکند، به نظر میرسد که آبا و اجداد اینها همان منافقین هستند. یعنی آنها در همین کلاس و تحت تاثیر همین جریان نفاق آموزش دیدهاند که تبدیل به چنین انسانهای وحشی شدهاند تحت عنوان داعش.
بنابراین اوایل دهه ۶۰ دوره به اصطلاح یک نزاع و جنگ یک طرفه است بین مردم انقلابیون با گروه سازمان مجاهدین خلق؛ البته این را هم من خدمت شما بگویم سازمان مجاهدین خلق قبل از انقلاب مثل نهضت آزادی ارتباطش را با ساواک تنظیم کرده بود شاید برای خیلیها روشن نبود ولی بعد از قضیه لانه جاسوسی و بعد از بالا آمدن اسناد ساواک برای ما مشخص شد که مسعود رجوی در زندان با ساواک کنار آمده و همکاری میکرده و بسیاری از همسنگرها، همفکران و همسازمانیهای خودش را با همکاری ساواک ترور کردهاست. کماینکه نهضت آزادی هم همینطور بود بسیاری از کسانی مثل دکتر یزدی یا امیر انتظام یا مثل میناچی و امثال اینها اسنادشان در ساواک بالا آمد که چه ارتباطی با ساواک و از طریق ساواک با سی آی اِی (Cia) ارتباط داشتند. خب ببینید از این جهت ما میبینیم که درست است که اختلافات سیاسی و فکری و درگیریها و ترورها بعد از انقلاب شروع میشود ولی ریشه این بدفرجامی و ریشه این بدسرشتی در قبل از انقلاب نهفته است، اینها قبل از انقلاب خودشان را با آمریکاییها، با سی آی اِی (Cia)، با ساواک و با سلطنت گره زدند ولو اینکه در ظاهر این طور نشان داده میشود که با سلطنت مبارزه میکنند؛ زیر شکنجه هستند، ولی در عمق ماجرا میبینیم که نه، اینها یک وابستگی فکری و وابستگی سیاسی عمیقی پیدا کردند، خب نتیجه و حاصل نهایی آن را در اوایل دهه ۶۰ میبینیم که همان ترورها هست که به اعتراف خودشان بر اساس آن آماری که در نشریاتشان میدهند خیلی با افتخار هم ذکر می کنند که ۱۷ هزار نفر در عرض یک سال و خورده ای_یکسال و نیم اینها ترور میکنند و بعضی از ترور هایشان هم واقعاً بسیار معنی دار بود فوق العاده حسابشده بود یعنی اینطور نیست که ترورهای کور داشته باشند در یک مقطعی به ترورهای کور میافتند اما قبل از آن فوق العاده حساب شدهاست.
شما میبینید شهید مطهری یک ایدئولوگ و رهبر فکری انقلاب اسلامی به شمار میآید یا فرض کنید شهید بهشتی یک شخصیت برجستهای است که از تاثیرگذاران بزرگ حوزه انقلاب اسلامی است و خود مقام معظم رهبری که مورد ترور واقع شد. اینها ارکان فکری و ارکان اندیشهای نظام جمهوری اسلامی را نشان کردند و فکر میکردند که اگر بزنند آن وقت انقلاب از هم فرو میپاشد و این خیمه دیگر باقی نمیماند. فکر میکردند که امام خمینی(ره) با این ابزارها، با این اشخاص این انقلاب را اداره و حفظ میکند و فکر میکردند که اگر ما اینها را بزنیم کار تمام است ولی خب دیدیم که نه اینطور نیست، انقلاب اسلامی از عمق وجود مردم بر میخیزد و هرچقدر هم اینها ترور کردند مردم دوباره بر اساس آن منش و تفکر قرآنی و تفکر اسلامی که از طریق زبان امام خمینی(ره) شنیده و گرفته بودند باز انقلاب اسلامی را ادامه دادند.
* منافقین میان اپوزسیون انقلاب اسلامی هم منفور هستند/ دلیل حمایت آمریکا از منافقین
حالا سوالی که مطرح است، شرایط امروز این جماعت و این جریان و این تفکر است؟ -اینها سالیان سال با صدام همکاری کردند یعنی با دشمن ایران علیه ایران کار کردند این از عجایب روزگار است و ما در طول تاریخ چنین چیزی نداشتیم در تمام کشور ها و نزد تمام ملت ها اگر کسی از جبهه خودی فرار کند و در خدمت جبهه دشمن دربیاید و علیه کشور خودش بجنگد این را بیشک و صددرصد خائن تلقی میکنند کما اینکه امروزه در اروپا و آمریکا انواع و اقسام مخالفین جمهوری اسلامی هستند ولو اینکه تعدادشان آنقدر زیاد نیست ولی هستند رنگارنگ از چریکهای فدایی خلق، تودهایها تا گروههای مارکسیست چپ و لیبرال و انواع سلطنتطلب و انواع و اقسام دیگر ولی هیچ گروه اپوزیسیون و مخالفی حاضر نیست این گروه سازمان مجاهدین خلق و منافقین را به عنوان یک عنصر مثبت نگاه کند اصلاً و ابداً. چرا؟ چون میبینند که اینها با دشمن ایران همدست و همداستان شدند و علیه ایران کار کردند- خب صحبت سر این است این جریانی که امروز حتی در نزد اپوزیسیون اعتبار ندارد، چه برسد به ملت خودمان که اینجا که هرگز جایگاهی ندارند؛ چطور میشود که آمریکاییها مجدد روی این سرمایه گذاری میکنند؟
چه مدافع ملتی است که با دشمن ملت در حال برنامه ریزی است و بودجه اش را از آنجا تأمین میکند
ـ بله. این جان بولتون یکی از خصوصیاتش همین است که در بلند کردن آوازه سازمان مجاهدین خلق و منافقین در سطح اروپا و آمریکا از جان مایه گذاشت و همه زندگیاش را روی این گذاشت آن «مکین» هم که به درک واصل شد همین کار را میکرد، منتها صحبت سر این است این سناتور آمریکایی این نهادهای آمریکایی از سی آی اِی (Cia) تا بقیه چون پارلمانشان هم سرمایه گذاری میکند، اینها بر اساس کدام فلسفه و کدام تفسیر چه درکی از این ماجرا دارند؟ چرا حاضر می شوند مجدداً سرمایه گذاری کنند؟ ریشه این ماجرا کجاست؟ یعنی این گروهک بدنام بد سرشت بد سرنوشت که سالیان سال در عراق ایزوله بوده و در اشرف در حصار بوده و کاملاً فرسوده و فسیل شده آیا ارزش خاصی دارد که امروز روی این آنقدر سرمایه گذاری کنند و منتقل کنند به یک کشور اروپایی و در آنجا دنیایی از امکانات را در اختیارشان بگذارند؟ دوباره هزینههای سنگین نه صرفا مسئله مادی دلار و یورو و......بلکه حیثیت آمریکاییها مورد بحث است، یعنی فرانسه با آن همه ادعا آمریکا با آن همه ادعا روی حقوق بشر و.... دوباره روی همینها سرمایهگذاری میکنند این نشان میدهد که بایستی یک چیزی این وسط باشد.
یعنی شما میفرمایید که منافقین پتانسیلی دارند که میتوانند علیه جمهوری اسلامی اقداماتی انجام دهد؟
ـ ببینید وقتی صدام رفت و پشتوانه لجستیک اینها از دست رفت و دیگر نتوانستند جایگاه امنی در عراق داشته باشند، دنبال جا میگشتند.
* نقشه سه مرحلهای آمریکا برای پیشرفت منافقین/ ماجرای کمک برخی از مسئولین به منافقین
یعنی جایی داشته باشند برای بازسازی؟
ـ بله. اینها را یک مجموعهای میدیدند که در بین اپوزیسیون تنها گروهی هستند که دارای تشکیلات فوقالعاده آهنین هستند ومیشود از طریق اینها خیلی کارها را در داخل ایران و یا بیرون ایران انجام داد.
و وابسته به غرب.
ـ به شدت اصلا اینها در وابستگی گوی سبقت را از همه مخالفان ربودند یعنی صددرصد زیر چتر اسرائیل و سی آی اِی (Cia) هستند و اساساً اختیاری از خودشان ندارند. خب به عنوان یک گروهی که به آینده اینها میشود امیدوار بود، چه آینده ای؟ این خیلی مهم است. آمریکاییها اینها را از عراق بیرون آوردند تا در یک نقطهای امنیت داشته باشند. آلبانی را انتخاب کردند حالا چرا آلبانی را انتخاب کردند، مسئله طولانی است که جای خودش باید جداگانه بحث شود. ولی تقریباً از ۵ سال پیش که اینها را به آلبانی آوردند سه مرحله را طراحی کردند: ۱-مرحله استقرار و تثبیت ۲-مرحله نوسازی و بازسازی اینها و ۳-مرحله بهرهبرداری در مسیر جنگ شناختی و جنگ نرم که اینها بهترین نیروهایی میتوانند باشند که در جنگ نرم و در جنگ شناختی مشارکت میکنند.
آن قسمت استقرار و تثبیت را در همان چند ماه اول و سال اول طی کردند، در آلبانی در منطقه مانزا برای اینها شهرکی با ساختمانها و امکاناتی تدارک دیدند و استقرار پیدا کردند و یکسری امتیازات هم به آنها دادند، مثل حق شهروندی و امکانات مختلف برای زندگی راحت.
اما در نوسازی و بازسازی آنها مقداری طول کشید، تمام تلاش اینها برای این است که از آن منافق تروریستِ، خون آلودِ گلوله به دستِ، آدمکش، یک روشنفکرِ منتقدِ، موزیسینِ، فیلسوفِ و متفکر بسازند و مدام روی این کار میکنند که ما اصلاً سابقه ترور و تروریستی و نفاق نداریم. میگویند ما کی هستیم؟ ما یک منتقد، روشنفکرِ، فیلسوفِ، متفکرِ و قلم به دست هستیم که آزادی میخواهیم مثل انورخوجه، مثل این نظام های توتالیتره مارکسیستی و کمونیستی که جمهوری اسلامی اینها نمیتوانند ما را تحمل کنند و ما را تبعید کردند؛ ما در واقع روشنفکرانِ در تبعید هستیم. ببینید این چهره و ماهیت را دارند از اینها نشان میدهند. بنابراین در این ماجرا در حال ساخت یک چهره جدید از اینها هستند این یک نکته، نکته دوم اینکه ببینید اینها وقتی از اشرف و از عراق بیرون آمدند موبایل ندیده بودند، هواپیما سوار نشده بودند خب اینها زمانی که به سازمان مجاهدین خلق پیوسته بودند جوان و نوجوان بودند و به فکر اینکه آینده و عدالت علی(ع) و فلان در گرو کار اینهاست فریب خورده بودند و با این حال و هواها رفته بودند و اینها در یک قرنطینه بسیار سنگین نظامی زندگی کرده بودند وقتی در یک فضای آزاد اروپایی آمدند و در آلبانی قرار گرفتند اینها بایستی با آخرین تکنولوژیهای نرمافزاری و فضای مجازی و اینترنتی آشنا بشوند. دورههای آموزش گذاشتند ۲ سه سال طول کشید که شخصیتهای برجسته آموزشی، معلمین و اساتید از سوئد و فرانسه و آمریکا به آلبانی آمدند تا برای اینها دورههای آموزشی بگذارند. این سه هزار «پیرپاتالِ فرسوده»، «فسیل شده»، آرام آرام در حال جدید شدن هستند و در حال بازسازی و نوسازیاند. اینها تبدیل به عناصر رباتیک میشوند که بنشینند پشت دستگاه. میدانید که الان حدود ۳ هزار نفر از اینها کارشان فقط این است که در سولههای بزرگ که تدارک دیدهاند با دستگاههای فوقالعاده مدرن که در اختیارشان قرار گرفته و با آموزشهایی که دیدهاند، صبح راس ساعت ۸ وارد این سالنها میشوند و پشت دستگاهها مینشینند و تمام نماز جمعههای ایران را گوش میدهند، تمام سخنرانیهای پیش از نطق مجلس، تمام دعواهای حزبی، باندی، گروهی، مناظرهها، مصاحبهها، تمام مقالات همه اینها را رصد میکنند به طور کلی ایران را رصد میکنند؛ از دل اینها اختلافات را بیرون میکشند، ضایعات را بیرون میکشند، مسائلی که یک بنده خدایی مثلاً در یک جایی یک طلبهای یا یک استاد دانشگاهی یا یک دانشجویی یک حرفی زده و خیلی حرف نخراشیده و نتراشیدهای است، این را بلافاصله مرتب، برجسته و بولد میکنند و در سطح جهان منتشر میکنند. اینها مرتب در حال مخدوش کردن شناخت مردم از دین و اسلام هستند و تمام تلاششان این است که در ایران [ البته من منکر این نیستم که کار کرد و رفتار خود ما مسئولین حرف اول را میزند، در بی اعتماد کردن مردم. نقش اصلی را داخلیهای بیعرضه و ناتوان و احیاناً کج فهم ایفا میکنند] منتها آنها در حال بهرهبرداری هستند و از همین حرکات نسنجیده و گرفتاریهای پیش آمده برای مردم بهرهبرداری میکنند و ایمان و اعتماد مردم را سست میکنند و این جنگ نرمی است که امروز آن مرحله بهرهبرداری را سامان میدهد.
بعد از استقرار و تثبیت و بعد از نوسازی و بازسازی حالا به مرحله بهرهبرداری رسیدهاند و بهرهبرداری هم میکنند، لذا به نظر من آن کسانی که در داخل اختلاس میکنند، آن کسانی که کم کاری میکنند، آن کسانی که در برابر رهبری برای خودشان تئوری بافی میکنند، آن کسانی که به خون شهدا خیانت میکنند، این همه فقر و گرانی و تورم را بر مردم تحمیل کردند، هیچ فرقی با منافقین که در آنجا نشسته ندارند و هر دو یک کار میکنند.
شاید ناخواسته باشد ولی در هر حال همین است.
ـ بله این در حال تولید بهانه است و آنها در حال استفاده از آن بهانهها هستند برای حمله به ایمان و اعتماد مردم.
بنابراین سی آی اِی (Cia) آمریکاییها کارکرد جدیدی برای سازمان مجاهدین خلق تعریف کردند و برای جنگ نرم اینها را آماده میکنند و در جنگ شناختی از این موجودات استفاده میکنند. برای همین هم در این چند سال مرتب در حال سرمایهگذاری روی اینها هستند.
حاج آقا با یکی از این اعضایی که به تازگی به این گروهک پیوسته بود گپ و گفتی داشتم در خصوص اینکه به هر حال چه شد که شما علاقه مند شدید که به مجاهدین خلق بپیوندید؟ گفتند: در فضای مجازی اینستاگرام و توییتر با آنها آشنا شدم و قراری در ترکیه گذاشتیم و من با آنها ملاقات و صحبت کردم. نکته جالبی که ایشان به بنده گفتند این بود که من اسلام واقعی را توسط اینها پیدا کردم. وقتی من تعجب کردم و گفتم چطور میشود با این همه کشتاری که میکنند اسلام را بشناسانند؟ گفت: نه، حرفهای بسیار زیبایی میزنند. این نوع نگاه منافقین به نظر شما چه لطماتی را به انقلاب اسلامی وارد خواهد کرد و این چه حرفهایی است که برای جوانان ما پذیرش دارد و قابل قبول و علاقهمند کننده است؟
ـ ببینید البته این، عمومیت ندارد؛ ممکن است یک نفر سادهلوحی کند و دچار توهم شود و در این فضا برود. عموم مردم ما نسل گذشته، نسل امروز و نسل جوان قبول اسلام و نه تنها اسلام، بلکه انسانیت و اخلاق را از این جماعت نمیپذیرند. منتها چرا منافقین روسری را کنار نمیگذارند؟ آنها که در اروپا زندگی میکنند، چرا عزاداریهای آنچنانی ضبط میکنند و در فضای مجازی پخش میکنند؟ طوری که انگار هیئتهای دائمی دارند و خیلی عزادار امام حسین(ع) هستند اصل این نکته همین جا نهفته است. آنها با همین دامها افراد را جذب کردهاند، با شعارهای طلایی و فوقالعاده زیبا، با آرمانهایی که امام علی(ع) مظهر آن آرمانها بود، با عدالتخواهی و آزادیخواهی و در عمل هم ظاهراً نشان دادند که مراعات حجاب و احکام دینی و مسائل شرعی را میکنند اما چه کسی است که نداند پشت این ظاهر چه باطن وحشتناکی نهفته است و مگر میشود اسلام را از کسی که دستش تا مرفق به خون مردم آلوده است آن هم به بدترین شکل [جوانان مردم را زنده زنده پوست کندند، مثله کردند، نزدیک افطار خانوادهای را با تمام زندگیشان به آتش کشیدند] قبول کرد؟ مگر اسلام توحش است که آن را از چنین کسانی گرفت؟ طبیعی است که کسی که چنین فکری دارد جز یک ذهن مهندسی شده و جز یک ذهن متوهم چیز دیگری ندارد. ما دو نوع زندان داریم: یک زندانهایی مثل اوین و قزلحصار و.... که دیواری و نگهبانی و ساختمانی دارند. و یک زندان هم داریم که به زندان ذهن معروف است.
خیلی اوقات انسان گرفتار زندان ذهن خودش است آن کسی که اسلام را، اخلاق را و انسانیت را در منافقین میبیند بیشک باید در شناخت خود تجدید نظر کند. بله ممکن است از دست من آخوند یا از دست فلان مسئول دلگیر باشد اما این به آن معنی نیست که اگر از این طرف دلگیر شوم، پناهنده به آن طرف بشوم و از او انسانیت و اخلاق و انسان را جستجو کنم. چیزی که در آنجا وجود ندارد همین است.
منبع: تسنیممنبع: مشرق
کلیدواژه: بازار خودرو جشنواره فجر بورس قیمت دهه فجر منافقین ساواک سوئد عراق مجلس سازمان مجاهدین خلق خودرو قیمت های روز در یک نگاه حوادث سلامت سازمان مجاهدین خلق مهندس بازرگان جمهوری اسلامی انقلاب اسلامی قبل از انقلاب سرمایه گذاری حضرت امام ره داشته باشند آمریکایی ها بهره برداری ترورهای کور یک مقطعی آن کسانی شهید مطهری ترور کردند فوق العاده پیدا کردند سی آی ا ی سه مرحله بر مبنای حاج آقا بر اساس جنگ نرم دهه ۶۰
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۳۱۷۰۴۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ الناز رحمت نژاد: ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و بهعنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم به خاطر همسایگی با روسیه تأثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوههای تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عینحال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.
مارکسیم با هر حرکت سیاسی و مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساساً دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان میخواستند دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
یکی از موفقیتهای چشمگیری که استاد مرتضی مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیم داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را میدید و با آنها برخورد میکرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه میکرد. او کاملاً با توطئه و دسیسههای کمونیستها آشنا بود و میدانست که مارکسیتها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی میدهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه میشوند.
همزمان با سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری در فرصتی که دست داد به مرور زندگی و فعالیتهای سیاسی، علمی، فرهنگی و تالیفات این شهید پرداختیم که مشروح آن در ادامه این گزارش میآید؛
معرفی اولیه
مرتضی مطهری، مشهور به استاد مطهری، شهید مطهری، متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و یکی از دانشمندان اسلامشناس در قرن چهاردهم بود. وی فرزند حاج شیخ محمدحسین مطهری و همسرش سکینه، در ۱۳ بهمن سال ۱۲۹۸ شمسی مطابق با ۱۲ جمادی الاولی ۱۳۳۸ قمری در فریمان به دنیا آمد. پدر استاد، مرحوم حاج شیخ محمدحسین مطهری مردی با تقوا و از شخصیتهای مورد احترام بود و او را میتوان اولین معلم در تکوین شخصیت روحی و معنوی استاد دانست.
او شاگرد امام خمینی و علامه طباطبایی بوده که توانست در تمامی رشتههای معارف اسلامی، صاحبنظری ژرفاندیش و محققی دقیق و در پارهای از حوزهها همچون فلسفه، فقه و اصول فقه در قله اجتهاد قرار بگیرد. ایشان از اساتید فلسفه و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود و آثار بسیاری هم در موضوعات مختلف نوشته است.
استاد علاوه بر فعالیتهای علمی، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران در سیاست نقش بسزایی داشت؛ او از افراد تاثیرگذار و از رهبران فکری انقلاب اسلامی ایران بود. از جمله فعالیتهای استاد، مبارزه با جریان فکری مارکسیسم، تاسیس حسینیه ارشاد، عضو هیات موتلفه اسلامی و ریاست شورای انقلاب تا روز شهادت را میتوان نام برد. سالروز شهادت شهید مطهری در ایران به عنوان روز معلم نامگذاری شده و این روز با بزرگداشت مقام معلم همراه است.
ورود به حوزه علمیه مشهد و قم
مرتضی مطهری در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه مشهد شد. رفته رفته افکاری بلند و سوالهایی سرنوشتساز برایش آشکار شد؛ جهان، آفریده کیست؟ خدا، چگونه صفاتی دارد؟ انسان، برای چه آفریده شده است؟ این پرسشها همه فکر او را به خود مشغول ساخته بود. در آن زمان مرتضی آرزو میکرد که روزی بتواند در درس میرزا مهدی شهیدی رضوی مدرس فلسفه الهی حاضر شود، اما این آرزو برآورده نشد و آن استاد در سال ۱۳۵۵ قمری درگذشت.
او سال ۱۳۱۶ در زمان حکومت رضاخان راهی حوزه علمیه قم شد. مطهری به دنبال یافتن گنج علم و فضیلت، با شور و علاقهای وصف نشدنی، به تلاش و فعالیت پرداخت. پشتکار و کثرت مطالعه او همه اهل علم را در مدرسه فیضیه شگفتزده کرد. امام خمینی درس اخلاق تشکیل داد و به انسانسازی پرداخت. مطهری به زیارت آن استاد آمد و از او سیراب شد. این درس در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم علمی آن. درس «یافتن» و «رسیدن» بود نه فقط «دانستن» و «آموختن». مرتضی از سویی، غرق در مطالعه و تحصیل و تدریس و از سویی دیگر یکی از مهمترین کارهایش و بلکه عالیترین و مهمترین فعالیتش، راز و نیاز و مناجات نیمه شب و اشک سحر بود.
اساتید
مطهری نزد آیتالله صدوقی، کتاب «مطول» را یاد گرفت و در محضر آیتالله مرعشی نجفی، «شرح لمعه» را آموخت. او همچنین از استادانی بزرگ همانند آیات سید صدرالدین صدر، سید محمدرضا گلپایگانی، سید احمد خوانساری، سید محمدتقی خوانساری، سید محمد حجت کوه کمری، سید محمد محقق یزدی معروف به داماد انگجی و میرزا مهدی آشتیانی در علوم گوناگون بهرهمند شد.
دیدار با عالم ربانی حاج میرزا علی آقا شیرازی اصفهانی، مرتضی را وارد دنیایی جدید کرد. حاج میرزا علی آقا با نهج البلاغه زندگی میکرد، با آن تنفس میکرد و روحش با این کتاب همدم و جملههای گرانقدر آن، ورد زبانش بود. و مهمتر آنکه به هر آنچه میدانست عمل میکرد.
مطهری، تحصیل رسمی علوم عقلی و فلسفی را در سال ۱۳۲۳ آغاز کرد. او بحث حکمت از «شرح منظومه» حکیم سبزواری و مبحث نفس از «اسفار اربعه» صدرالمتالهین شیرازی را در محضر امام خمینی آموخت. وی بعد از ورود آیت الله بروجردی به قم، در درس فقه و اصول ایشان شرکت کرد و از بحثهای مجتهدپرور او بهرهمند شد. مطهری پیش از رسیدن به مرحله اجتهاد، از آیتالله بروجردی تقلید میکرد. ایشان، درس اصول فقه را از مباحث عقلیه بهطور خصوصی از حضرت امام خمینی فرا گرفت و راز و رمز اجتهاد را از ایشان آموخت.
در سال ۱۳۲۹ استاد مطهری در محضر درس استاد علامه سید محمدحسین طباطبایی حاضر شد و مبحث الهیات از کتاب شفا تالیف ابوعلی سینا را از آن حکیم بزرگ یادگرفت. علامه طباطبایی، درس دیگری غیر از الهیات شفا در فلسفه شروع کرده بود که در شبهای پنجشنبه و جمعه تشکیل میشد. این درس خصوصی بود و در آن جمعی از فاضلان حوزه علمیه قم، از جمله آیتالله دکتر بهشتی، امام موسی صدر، استاد مطهری، دکتر احمد احمدی شرکت میکردند.
ثمره این مجمع علمی بزرگ، شاهکاری جهانی در کلام و فلسفه به نام کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» است. سهم مطهری در آفرینش این اثر پربار و ماندگار، اگر بیشتر از علامه طباطبایی نباشد، بدون شک، کمتر نیست. استاد مطهری، همچنین در دوره تحصیل همفکر و یار و یاور سازمان انقلابی و اسلامی فداییان اسلام بود. این حزب سیاسی اسلامی که در سال ۱۳۲۴ از سوی روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تشکیل شد نقش مؤثری در مبارزه با ستمگران و استبداد داشت.
تهران؛ تدریس در مدرسه مروی و دانشگاه تهران
مرتضی مطهری، علاوه بر مباحثه دروس اصولی، فقهی و فلسفی، خود در حوزه تدریس داشت. او کتابهای مطول در علم معانی، بیان و بدیع، شرح مطالع در علم منطق، کشف المرا در علم کلام و عقاید، رسائل و کفایه در علم اصول فقه، مکاسب در فقه، شرح منظومه و اسفار در فلسفه را تدریس کرد.
استاد مطهری در سال ۱۳۳۱ با دختر آیت الله روحانی (ره) ازدواج کرد و در همان سال در حالی که به تدریس مشهور بود به تهران هجرت کرد. علت این هجرت را برخی تنگدستی شمردهاند، اما سببش هرچه بود، باید آن را لطف خفی الهی شمرد زیرا حضور مطهری در تهران و در جمع دانشگاهیان و روشنفکران، سراسر خیر و برکت و مایه تربیت و هدایت شد.
مطهری از ابتدای ورود به تهران، به سازندگی پرداخت. او در مدرسه مروی، آموزش فلسفه اسلامی را به شکل تطبیقی و مقایسهای برای جویندگان حکمت و حقیقت، آغاز کرد. سخنرانیهای روشنگر و مفید استاد، همزمان با تدریس در مدرسه مروی، در تهران آغاز شد. او توجه بسیاری به حل شبهات و پاسخگویی به سوالهای موجود درباره معارف اسلامی داشت و با مطالعه، تحقیق، دقت، تلاش و اخلاص در این راه موفق شد.
در سال ۱۳۳۳ استاد مطهری تدریس در دانشگاه تهران را شروع کرد. استاد در دانشکده معقول و منقول الهیات و معارف اسلامی آن دانشگاه بیش از بیست سال به مبارزه عالمانه با جهل، مادیگری و غربزدگی پرداخت. رفتار ایشان با دانشجو به قدری صمیمی بود که دانشجو به استاد عشق میورزید و مرید او بود. وی در آن دانشکده، دورههای لیسانس و دکترا، کلیات علوم اسلامی،منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، فقه و حکمت عملی، فلسفه شرح منظومه، الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالی، تاریخ فلسفه، تاریخ مجادلات اسلامی و روابط فلسفه و عرفان را تدریس میکرد.
استاد مطهری بنا به توصیه امام خمینی(ره) از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۵۷، هفتهای دو روز به قم میرفتند و در حوزه علمیه، دروس مهمی مانند شناخت، اصل غایت، فلسفه هگل، معارف قرآن، مارکس و مارکسیسم، منظومه، نجات و اسفار تدریس میکردند. استاد به حکم وظیفه شرعی از تهران به قم میرفتند تا تدریس کنند در حالی که در تهران، استادان با سابقه دانشگاه، با تقاضای بسیار در کلاس درس ایشان شرکت میکردند.
فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
استاد مطهری در زمینههای مختلفی فعالیت داشت. گوشهای از فعالیتهای سیاسی،اجتماعی و خدمات فرهنگی استاد عبارتند از: نقطه ارتباطی جامعه با امام راحل در دوران تبعید امام، عضویت در جامعه روحانیت تهران و پیشبرد اهداف این نهاد روحانی در انقلاب، مسؤولیت شورای انقلاب پس از مهاجرت امام خمینی (ره) به پاریس، یار نزدیک امام پس از بازگشت امام از تبعید و مبارزه با مکاتب الحادی و مادی.
مبارزه با مارکسیم
ایدئولوژی مارکسیم که بعد از تحقق انقلاب اکتبر روسیه توجه نیروی انقلاب جوان را به خود جلب کرده و بهعنوان تنها ایدئولوژی انقلابی مطرح بود، در ایران هم بخاطر همسایگی با روسیه تاثیر خود را گذاشت و مبلغان این ایده سعی کردند با شیوههای تبلیغاتی و همچنین ایجاد تشکیلات مخفی و در عینحال منسجم، اهداف خود را در جهت تغییر جامعه ایران و برقراری نظام سوسیالیستی پیش ببرند.
مارکسیم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساسا دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان میخواستند دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
یکی از موفقیتهای چشمگیری که استاد مطهری در برابر مشکلات هجوم فرهنگی مارکسیتی داشت این بود که با هوشمندی و تدبر و تیزبینی مسائل را میدید و با آنها برخورد میکرد و از آن هراسی نداشت، بلکه از آنها استقبال و با آنها مبارزه میکرد. او کاملا با توطئه و دسیسههای کمونیستها آشنا بود و میدانست که مارکسیتها برای گمراهی مردم و به ویژه جوانان ابتدا شعارهای به ظاهر مردمی میدهند و هنگامی که به قدرت رسیدند بر علیه دین وارد صحنه میشوند.
فعالیت علمی؛ نشریه مکتب تشیع تا تدوین داستان راستان
شهید مطهری بعد از حدود سی سال بهرهگیری از قرآن و عترت، قدم در سنگر نویسندگی گذاشت و سلاح قلم را به دست گرفت و مرزبان اسلام شد. این مرزبان، فقط به حل مشکلات و پاسخگویی به سؤالهای موجود درباره مسائل اسلامی میاندیشید و هدف نوشتههایش همان بود.
او معتقد بود دین اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین بهطور تدریجی در نظر مردم واژگونه شده است و علت اساسی گریز گروهی از مردم، آموزشهای غلطی است که به نام اسلام داده میشود. این دین مقدس بیش از هر چیز، از طرف برخی از کسانی که مدعی حمایت از آن هستند ضربه و صدمه میبیند.
در سال ۱۳۳۶ توسط جمعی از دانشمندان حوزه علمیه قم، نشریه مکتب تشیع شروع به فعالیت کرد. استاد مطهری هم با این مجله، همکاری علمی و ارشادی داشت. مقالات استاد مطهری از جمله اصالت روح، قرآن و مسألهای از حیات، توحید و تکامل و حق عقل در اجتهاد در نشریه مکتب تشیع منتشر شد.
سخنران جلسات انجمن اسلامی پزشکان
بعد از تاسیس انجمن اسلامی پزشکان استاد مطهری یکی از مهمترین سخنرانان جلسات این انجمن بود. ایشان در سخنرانیهایش، موضوعات حساس و سرنوشتسازی مانند توحید، نبوت، معاد، مسأله حجاب، بردگی در نگاه اسلام، صلح امام حسن (علیهالسلام)، امام صادق (علیهالسلام) و مساله خلافت، مساله ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام)، تربیت اسلامی، فطرت، ربا، بانک، بیمه را مورد بررسی قرار داد و آثاری ارزشمند به یادگار گذاشت.
تدوین داستان راستان
طرح تدوین داستان راستان از سوی یکی از موسسات علمی به آیتالله مطهری پیشنهاد شد. این کار چون از منظر استاد پسندیده و مفید بود، آن را انجام داد. او در زمانی شروع به داستاننویسی کرد که استادی مشهور در دانشگاه بود و از شخصیتها و عالمان مهم مذهبی در کشور شمرده میشد. جلد اول داستان راستان در سال ۱۳۳۹ و جلد دوم در سال ۱۳۴۳ چاپ و منتشر و با توجه و استقبال کمنظیر مردم مواجه شد.
تاسیس حسینیه ارشاد
استاد مطهری سالها بود که آرزوی تاسیس موسسهای علمی فرهنگی را داشت تا بتواند جوابگوی نیازهای فکری جامعه باشد و به نشر و تبلیغ معارف عالی اسلامی بپردازد. سرانجام در سال ۱۳۴۶ به کمک چند تن از دوستانش، از جمله آقای محمد همایون، حجت الاسلام سید علی شاهچراغی، موسسه حسینیه ارشاد را تاسیس کرد. بعد از تاسیس حسینیه ارشاد، به کار این موسسه دل بست و با شور و حرارت و آگاهی و درایت به همکاری و برنامهریزی پرداخت. او دانشمندان بسیاری را به آنجا دعوت میکرد تا سخنرانی کنند و خود نیز یکی از موفقترین سخنرانان آن بود.
تالیف علل گرایش به مادی گری
کتاب علل گرایش به مادی گری که تکمیل شده دو سخنرانی استاد مطهری در سالهای ۴۸ و ۴۹ در دانشسرای عالی است در سال ۱۳۵۰ منتشر شد. استاد این اثر کارآمد را در زمانی تالیف کرد که در میان نسل جوان، گرایشی به مکاتب مادی و از جمله مارکسیسم مشاهده میشد. سران سازمان منافقین هم در حال گرایش به مارکسیسم بودند که سرانجام مارکسیست شدند و بهطور رسمی این تغییر ایدئولوژی را اعلام کردند. استاد در این کتاب به بررسی نقش کلیسا، مفاهیم فلسفی، اجتماعی و سیاسی در گرایش به مادی گری پرداخته است و علل لغزشها و انحرافها را در این زمینه روشن میسازد.
تالیف مقدمهای بر جهانبینی اسلامی
آخرین اثر قلمی استاد مطهری، کتاب «مقدمهای بر جهانبینی اسلامی» است این کتاب در سالهای ۵۶ و ۵۷ به رشته تحریر در آمد. آن استاد عالیقدر انحرافات فراوانی در نشریات برخی گروههای به ظاهر اسلامی و آثار بعضی روشنفکران مسلمان درباره جهانبینی اسلامی مشاهده میکرد. به همین دلیل و برای جلوگیری از التقاط، و از همه مهمتر برای روشن کردن نظر اسلام، این اثر را نوشت و در آن بسیاری از اشتباهات فکری روشنفکران را آشکار ساخت. در این کتاب، مواضع و جهانبینی بعضی از گروهکها مانند منافقین مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
تدوین ماتریالیسم در ایران
کتاب «علل گرایش به مادی گری» که در سال ۱۳۵۰ منتشر شده بود مورد استقبال مردم قرار گرفت، بهطوری که در سال ۱۳۵۷ به چاپ هشتم رسید و استاد مقدمهای تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» به آن اضافه کرد. استاد مطهری در این مقدمه به افشا و نقد شیوههای جدید تبلیغ ماتریالیسم در ایران میپردازد و این بحث را در دو بخش تحریف شخصیتها و تحریف آیات قرآن ارایه می کند.
در این مقدمه سودمند بود که آراء برخی از گروهکها، از جمله گروهک فرقان مورد نقد و بررسی قرار گرفت و پوچی و سستی آن آشکار شد. بعد از انتشار این مقدمه، گروهک فرقان اطلاعیهای منتشر کرد. در این اطلاعیه آمده است: « هر کس که در مسیر افکار ما قرار گیرد، به طریق انقلابی پاسخ او را میدهیم.» استاد مطهری در پاسخ به این اطلاعیه گفت:« اگر قرار باشد که انسان از دنیا برود، چه بهتر که در راه اصلاح عقاید و دفاع از اسلام باشد، و من در این راه کوچکترین تردیدی ندارم.»
فهرست آثار استاد مرتضی مطهری
استاد مطهری، آثار بسیاری نوشته اند که نام این آثار را می خوانیم؛
آثار منتشر شده استاد بیش از ۵۰ کتاب است که برخی از مهمترین آن عبارتند از:
مقدمهای بر جهانبینی اسلامی؛
آشنایی با قرآن؛
اسلام و مقتضیات زمان؛
انسان کامل؛
پیرامون انقلاب اسلامی؛
پیرامون جمهوری اسلامی؛
تعلیم و تربیت در اسلام؛
توحید؛
نبوت؛
معاد؛
حماسه حسینی؛
خدمات متقابل اسلام و ایران؛
عدل الهی؛
داستان راستان؛
سیری در نهج البلاغه؛
سیری در سیره نبوی؛
سیری در سیره ائمه اطهار (علیهمالسلام)؛
شرح مبسوط منظومه؛
علل گرایش مادّیگری؛
فطرت؛
فلسفه اخلاق؛
فلسفه تاریخ؛
گفتارهای معنوی؛
مسأله حجاب؛
نظام حقوق زن در اسلام؛
قیام و انقلاب مهدی (عج)
برخی از آثار منتشر نشده استاد عبارتند از:
شرح منظومه (به زبان عربی به قلم حجةالاسلام شیخ محمدتقی شریعتمداری)
آشنایی با قرآن (جلدهای ۵ تا ۱۵)؛ فلسفه تاریخ (جلدهای ۲ تا ۴)
مسأله بردگی در اسلام
پانزده گفتار
توکل و رضا
انسانشناسی
حاشیه بر تفسیر المیزان
حمله محمدرضا پهلوی و دستگیری استاد
یکی از عالمانی که در هدایت و راهنمایی مردم در قیام ۱۵ خرداد نقش اساسی و سازنده داشت، استاد مطهری بود. او در سخنرانی آتشین و انقلابی خود در شب عاشورا خطاب به روحانیت گفت: «باید واقعیت را بگویید و در مقابل همه نوع حادثه و گرفتاری بایستید.» بعد خطبه امام حسین (علیهالسلام) ( ... مَن رأی سُلطاناً جائِراً ...) را مطرح کرد و بهطور صریح و قاطع به محمدرضا پهلوی حمله کرد. به دنبال این سخنرانی حسینی بود که استاد مطهری دستگیر و زندانی شد. این حبس، حدود دو ماه به طول انجامید.
استاد مطهری یکی از اعضای شورای رهبری حزب سیاسی اسلامی و نظامی هیأتهای مؤتلفه اسلامی بود. او در جمع آنان، مباحث سودمندی در خصوص انسان و سرنوشت سخنرانی کرد. بعد از تبعید امام خمینی(ره)، مهمترین عکسالعمل اسلامی در برابر این ظلم بزرگ، ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت بود که به دست قهرمانان هیأتهای مؤتلفه اسلامی انجام شد و ارشاد و تأیید استاد مطهری بود که این اقدام را به ثمر رساند.
آیتالله مطهری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای تثبیت حکومت اسلامی، فعالیتهای بسیار ارزنده و سرنوشتسازی انجام داد. از آن جمله ایشان مهمترین و مورد اعتمادترین مشاور امام راحل بود و نظرشان درباره معرفی افراد برای مسؤولیتهای مختلف، پذیرفته میشد.
شهادت
بعضی از اعضای شورای انقلاب در شب یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ جلسهای را درباره مسایل جاری مملکت در منزل دکتر سحابی تشکیل دادند که تا ساعت ۱۰:۰۵ شب ادامه داشت. استاد مطهری در پایان جلسه از منزل سحابی خارج شد تا به طرف اتومبیل دوستش برود. وقتی که به اول کوچه رسید شخصی از پشت سر ایشان را به نام صدا زد. وقتی استاد سرش را به پشت برگرداند توسط او ترور شد. این شخص، یکی از اعضا گروه منحرف فرقان به نام محمدعلی بصیری بود. پس از تیراندازی، استاد را به بیمارستان طرفه بردند، ولی معالجه اطبا و پزشکان اثر نداشت و سرانجام به شهادت رسید.
پیکر استاد در صبح روز پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت در میان جمعیتی انبوه از دانشگاه تهران تشییع و به قم منتقل شده و در مسجد بالا سر مرقد مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) نزدیک قبر آیات عظام حائری، صدر، خوانساری، دفن شد.
پیام امام راحل
«گرچه انقلاب اسلامی ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند به پیروزی رسید، لکن بر ملت و به حوزههای اسلامی و علمی خسارتهای جبرانناپذیر نیز به دست منافقین ضد انقلاب واقع شد. همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلامشناس عظیمالشان آقا، حاج شیخ مرتضی مطهری (رحمةاللهعلیه). آنچه باید عرض کنم درباره او این است که او خدمتهای ارزشمندی به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسیار است که دست خیانتکار این درخت ثمر بخش را از حوزههای علمی و اسلامی گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانهای محکم برای حوزههای دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای اسلام و ملت و کشور بود. خدایش رحمت کند.»
کد خبر 6088411 الناز رحمت نژاد